یا امام حسین علیه السلام
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادن و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند

رستگار می شود؛

هر که عمری دل به دوست ،

و سر در راه دوست می دهد ...

آری؛ به خدای کعبه قسم، که رستگار می شود ...

=============

السلام علیک یا امیر المومنین یا علی ابن ابیطالب

و سلام بر امیر مومنان ، بنده ی خدا و برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)



السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين غدير گذشت خبري از يار نيامد بر زخم دل فاطمه غمخوار نيامد ساعاتي دگر بيش نمانده كه با ناله بگوييم: اي اهل حرم مير و علمدار نيامد سقاي حسين سيد و سالار نيامد... السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان تسليت باد!
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين , یا امام حسین علیه السلام , محرم , کربلا, توسط سجاد شکری

اولین زن عاشورایی ، طوعه در زمانی که کوفیان بی وفایی خود را نشان داده نمایندهء امام حسین علیه السلام را تنها گداشتند، بانویی با ایمان و شجاع به نام "طوعه" صداقت و وفای خود را به نمایش گذاشت و به مسلم پناه داد، بدون آنکه ترسی به دل راه دهد. با جوّ ارعاب و موج خشونت آمیزی که ابن زیاد به راه انداخته بود، مردان و زنان از همراهی با مسلم کناره گرفتند، زنان به سراغ همسران، فرزندان و برادران خود می رفتند و آن ها را از همراهی با نهضت باز می داشتند؛ با این بهانه که دیگران این کار را انجام خواهند داد. مردان نیز به سراغ فرزندان و برادران خود می رفتند و آنان را از لشکر شام می ترساندند و با خود می بردند. اوضاع به گونه ای شد که از آن جمعیت انبوه در نماز مغرب، تنها سی نفر باقی مانده بودند. مسلم از مسجد که بیرون آمد، همین تعداد اندک هم پراکنده شدند. مسلم بن عقیل در کوچه های کوفه راه می پیمود تا به در خانهء زنی به نام "طوعه" رسید که منتظر فرزند خویش بود. وی از "طوعه" جرعه ای آب خواست، "طوعه" برای آن جناب آب آورد و مسلم آب نوشید و همان جا نشست. طوعه به خانه رفت و برگشته به مسلم گفت: مگر آب نیاشامیدی؟ برخیز و به خانه ات برو. مسلم جواب نداد. "طوعه" دوباره تکرار کرد. اما باز هم پاسخی نشنید. آن گاه گفت: سبحان الله، ای بندهء خدا برخیز به سوی اهل خود برو! چرا که بودن تو در این وقت شب بر در خانهء من شایسته نیست و من نیز از بودنت در این جا راضی نیستم. مسلم سخن گفت و "طوعه" وقتی فهمید او نمایندهء امام حسین علیه السلام است به او پناه داد. (1) مسلم در خانهء "طوعه" بود، پسر "طوعه" بازگشت و متوجه حضور مسلم در خانه شد. پسر تهدیدهای ابن زیاد و جایزهء عبیدالله برای دستگیری مسلم را برای مادر بازگو کرد، "طوعه" احساس کرد ممکن است پسرش خبر مسلم را به عبیدالله بدهد، او را سوگند داد که این راز را مخفی دارد. ولی او به طمع جایزه این خبر را به ابن زیاد رساند. (2) صبح روز بعد، زمانیکه صدای شیههء اسبان به گوش مسلم رسید، دعای خود را با عجله تمام کرد و سلاح پوشیده رو به طوعه" کرد و گفت : ای طوعه! آنچه بر تو بود، انجام دادی و از شفاعت حضرت رسول نصیب یافتی. من دیشب در خواب عمویم امیر مؤمنان را دیدم که مرا فرمود: فردا پیش من خواهی بود. (3) با دقت در این واقعه تاریخی چند نکته مهم دربارهء این بانوی بزرگوار می توان ذکر کرد: 1. نام "طوعه" در شمار یاران مسلم بن عقیل نمایندهء امام حسین علیه السلام ثبت و در تاریخ از او به نیکی یاد شد، همان گونه که از فرزند و همسرش به زشتی یاد می شود. زنی که با وجود داشتن چنین همسر و فرزندی ، با شجاعت و ایمان ، نه تنها از میزان ارادتش به خاندان رسالت کاسته نشد بلکه وفاداریش را نیز ثابت کرد. 2. در آن موقعیتی که بیشتر مردان و زنان فرار کردند تا با مسلم برخورد نکنند و به اتهام همکاری با وی گرفتار و کشته نشوند، این بانو بدون هیچ ترسی به او پناه داد و به تکلیف شرعی خود عمل کرد. 3. این عمل خدایی او از سوی مسلم تأیید شد و وعده شفاعت از سوی پیامبر اسلام به وی داده شد. 4. این سخن "طوعه" که گفت : "مگر آب نخوردی ... برخیز و به خانهء خود برو و من راضی نیستم که تو بر در خانه من بمانی" دلیل روشنی بر معرفت این بانو به حلال و حرام و پرهیز از مواضع تهمت است. پی نوشت ها: 1. تاریخ طبری، ج 4، ص 278 2. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص 858 3. بهایی، الکامل، ص 618 و دمع السجوم، ص 50
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:اولین زن عاشورایی، طوعه , یا امام حسین علیه السلام , محرم , کربلا, توسط سجاد شکری

آب را گل نكنيد . . . شايد از دور علمدار حسين ، مشك طفلان بر دوش ، زخم و خون بر اندام ،‌ مي رسد تا كه از اين آب روان ، پر كند مشك تهي ، ببرد جرعه آبي برساند به حرم ، تا علي اصغر بي شير رباب ، نفسش تازه شود و بخوابد آرام .. . آب را گل نكنيد . . . كه عزيزان حسين ، همگي خيره به راهند كه ساقي آيد ، و به انگشت كرم،‌ گره كور عطش بگشايد . . . آب را گل نكنيد . . . ‌كه در اين نزديكي،‌عابدي تشنه لب و بيمار است، در تب و گريه اسير . . . آب را گل نكنيد . . . كه بود مهريه مادرشان ، نه همين آب كه هر جاي دگر، رود و نهري جاريست ، مهر زهراي بتول است ، از اين است كه من ميگويم،‌آب را گل نكنيد ، آب را گل نكنيد . . . صلي الله عليك يا مظلوم يا اباعبدالله الحسين (ع)
نوشته شده در تاريخ جمعه 24 مرداد 1393برچسب:آب را گل نكنيد , یا امام حسین علیه السلام , محرم , شعر, توسط سجاد شکری

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد